سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقانه ها

چهــ زخمـ هایـى بر دلمـــ خورد تا یاد گرفتمــــ … هیچـــ نوازشـى بى درد نیستـــــ …

متن عاشقانه


شاهزده کوچلو چی می خوای
روی زمین جای تو نیست
اینجا امیدی به سحر برای فردای تو نیست
آفتاب غروبی نداریم
روزهای خوبی نداریم
واسه سفر به ناکجا یه اسب چوبی نداریم
شاهزده کوچلو اون بالا
به غم و آب و نون نبود
خونه بدوشی شب و روز بهانه جنون نبود
یه وقت مثه ماها نشی
خسته ،کلافه ،نیمه جون
تو حسرت یه تیکه ابر
دیدن یه رنگین کمون
اینجا دیگه نشونه ای از گل سرخ و لاله نیست
کنار ماه دودیمون نشونه هاله نیست
شاهزده کوچلو اون بالا
به غم و آب و نون نبود
خونه بدوشی شب و روز بهانه جنون نبود
تو شبا جای ستاره سکه شماری می کنیم
با گل های پلاستیکی عصرو بهاری می کنیم
کی گفته اینجا بمونی؟
پاشو برو به آسمون
همون جا پیش گل سرخ
تو خونه خودت بمون
شاهزده کوچلو چی می خوای
روی زمین جای تو نیست
اینجا امیدی به سحر برای فردای تو نیست
آفتاب غروبی نداریم
روزهای خوبی نداریم
واسه سفر به ناکجا یه اسب چوبی نداریم
شاهزده کوچلو اون بالا
به غم و آب و نون نبود
خونه بدوشی شب و روز بهانه جنون نبود

سکوتم را به باران هدیه کردم
تمام زندگی را گریه کردم
نبودی در فراق شانه هایت
به هر خاکی رسیدم گریه کردم



[ شنبه 91/12/5 ] [ 6:12 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

نفرین


نفرین به عشق به عاشقی .نفرین به بخت و سرنوشت . به اون نگاه که عشقتو . تو سرنوشت من نوشت . نفرین به من نفرین به تو . نفرین به عشق من و تو . به ساده بودن منو . به اون دل سیاه تو..........



[ شنبه 91/12/5 ] [ 6:10 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

عاشقی


یاران به خدا که بی وفایی مکنید
با عاشق دلخسته جدایی مکنید
یا آن که وفا می کنید تا آخر
یا آنکه از اول آشنایی نکنید



[ شنبه 91/12/5 ] [ 6:9 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

ارزو...


چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟ اما افسوس که هیچ کس نبود ...همیشه من بودم و من و تنهایی پر از خاطره ... آری با تو هستم! با تویی که از کنارم گذشتی و حتی یک بار هم نپرسیدی چرا چشمهایم همیشه بارانی است.



[ شنبه 91/12/5 ] [ 6:7 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

عاشقانه


شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم
خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم
در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
خداحافظ ، تو ای همپای شب های غزل خوانی
خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی
خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم
خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!!



[ شنبه 91/12/5 ] [ 6:6 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

دوستش داشتم

یه روز یکی عاشقم کرد...بعد بهم خیانت کرد...الان دوست دارم فقط اینو بهش بگم:
یک نصیحت: مواظب خودت باش! یک خواهش: اصلاً عوض نشو! یک آرزو: فراموشم نکن! یک دروغ: تورو دوست ‏ندارم!!، یک حقیقت: دلم برات تنگ شده



[ شنبه 91/12/5 ] [ 6:5 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

نصیحت


اگر روزی تهدیدت کردند، بدان در برابرت ناتوانند! اگر روزی خیانت دیدی، بدان قیمتت بالاست! اگر روزی ترکت کردند، بدان با تو بودن لیاقت می خواهد



[ شنبه 91/12/5 ] [ 6:1 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

عشق


خیلی ها نفرین میکنن ... تلافی میکنن... اما نه ... نفرین من ... الهی اونی که دوستش داری تنهات نذاره ... تلافی من .... میرم تا به اون برسی ... سره راهت نباشم ... راستی ... قد من دوست داره ...؟



[ شنبه 91/12/5 ] [ 6:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

کفرنامه


شبی در حال مستی تکیه بر جای خدا کردم
در آن یک شب خدایی من عجایب کارها کردم
جهان را روی هم کوبیدم از نو ساختم گیتی

ز خاک عالم کهنه جهانی نو بنا کردم

کشیدم بر زمین از عرش، دنیادار سابق را
سخن واضح تر و بهتر بگویم کودتا کردم
خدا را بنده خود کرده خود گشتم خدای او
خدایی با تسلط هم به ارض و هم سما کردم
میان آب شستم سهر به سهر برنامه پیشین
هر آن چیزی که از اول بود نابود و فنا کردم
نمودم هم بهشت و هم جهنم هردو را معدوم
کشیدم پیش نقد و نسیه، بازی را رها کردم
نمازو روزه را تعطیل کردم، کعبه را بستم
وثاق بندگی را از ریاکاری جدا کردم
امام و قطب و پیغمبر نکردم در جهان منصوب
خدایی بر زمین و بر زمان بی کدخدا کردم

نه تعیین بهر مردم مقتدا و پیشوا کردم
شدم خود عهده دار پیشوایی در هم عالم
به تیپا پیشوایان را به دور از پیش پا کردم
بدون اسقف و پاپ و کشیش و مفتی اعظم
خلایق را به امر حق شناسی آشنا کردم
نه آوردم به دنیا روضه خوان و مرشد و رمال
نه کس را مفتخواه و هرزه و لات و گدا کردم
نمودم خلق را آسوده از شر ریاکاران
به قدرت در جهان خلع ید از اهل ریا کردم

نخواهم گفت آن کاری که با اهل ریا کردم
به جای مردم نادان نمودم خلق گاو و خر
میان خلق آنان را پی خدمت رها کردم
مقدر داشتم خالی ز منت، رزق مردم را
نه شرطی در نماز و روزه و ذکر و دعا کردم
نکردم پشت سر هم بندگان لخت و عور ایجاد
به مشتی بندگان آْبرومند اکتفا کردم
هر آنکس را که میدانستم از اول بود فاسد
نکردم خلق و عالم را بری از هر جفا کردم
به جای جنس تازی آفریدم مردم دل پاک
قلوب مردمان را مرکز مهر و وفا کردم
سری داشت کو بر سر فکر استثمار کوبیدم
دگر قانون استثمار را زیر پا کردم
رجال خائن و مزدور را در آتش افکندم
سپس خاکستر اجسادشان را بر هوا کردم
نه جمعی را برون از حد بدادم ثروت و مکنت
نه جمعی را به درد بی نوایی مبتلا کردم
نه یک بی آبرویی را هزار گنج بخشیدم
نه بر یک آبرومندی دوصد ظلم و جفا کردم
نکردم هیچ فردی را قرین محنت و خواری
گرفتاران محنت را رها از تنگنا کردم
به جای آنکه مردم گذارم در غم و ذلت
گره از کارهای مردم غم دیده وا کردم
به جای آنکه بخشم خلق را امراض گوناگون
به الطاف خدایی درد مردم را دوا کردم
جهانی ساختم پر عدل و داد و خالی از تبعیض
تمام بندگان خویش را از خود رضا کردم
نگویندم که تاریکی به کفشت هست از اول
نکردم خلق شیطان را عجب کاری به جا کردم
چو میدانستم از اول که در آخر چه خواهد شد
نشستم فکر کار انتها را ابتدا کردم
نکردم اشتباهی چون خدای فعلی عالم
خلاصه هرچه کردم خدمت و مهر و صفا کردم
زمن سر زد هزاران کار دیگر تا سحر لیکن
چو از خود بی خود بودم ندانسته چه ها کردم
سحر چون گشت از مستی شدم هوشیار
خدایا در پناه می جسارت بر خدا کردم
شدم بار دگر یک بنده درگاه او گفتم

خداوندا نفهمیدم خطا کردم



[ شنبه 91/12/5 ] [ 5:58 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

::

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه