سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقانه ها

چهــ زخمـ هایـى بر دلمـــ خورد تا یاد گرفتمــــ … هیچـــ نوازشـى بى درد نیستـــــ …

¸¸.•*´•. قرار عاشقی ¸¸.•*´•.

زمان می گذرد و زمانه پیر می شود
تنها یاد توست که هر ثانیه
در دلم جوانه می زند
تو تکرار می شوی و من
هر روز بشوق حضورت
دلتنگ می شوم
تیک تاک ثانیه ها
به وقت قرار عاشقیست
ساعتم را به وقت دلم کوک کرده ام
چون ثانیه ها را
تند تند می شمارد

 



[ شنبه 92/12/10 ] [ 6:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

¸¸.•*´•. مهمانی یار ¸¸.•*´•.

کوله بار غم هارا برمی داریم
به شکرانه دیدار دوست
یک سبد گل دعا
به تبرک یادش
یک بغل توبه بی ریا
با بوی عطر ارغوان
هنگام شنیدن صدای عشق
از گلدسته های عبودیت
به مهمانی یار می رویم



[ پنج شنبه 92/12/8 ] [ 6:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

¸¸.•*´•. روزه آسمان ¸¸.•*´•.

بشکن روزه ات را
چتر ها تشنه ی دیدارند
ببار بر پیکره ی این شوره زار
گناهت پای من
ای آسمان...



[ پنج شنبه 92/12/8 ] [ 6:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

¸¸.•*´•. عشق مردابی ¸¸.•*´•.


گم می شود
صدای قدمهای عشق
حــوالی مــرداب هــوس
به شکوه عشق قسم که نیلوفر
ارزش چشمک زدن نــدارد خــائن ....

 



[ دوشنبه 92/12/5 ] [ 6:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

¸¸.•*´•. کشتی عاشقی ¸¸.•*´•.

نگاه تو
مانند نسیمی آرام
کشتی طوفان زده ام را
به فراسوی دریا های عاشقی کشاند
حیف که گردباد خیانتت مرا در هم درنوردید

 



[ دوشنبه 92/12/5 ] [ 6:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

¸¸.•*´•. یک سال گذشت ¸¸.•*´•.



پر پرواز خیالم

رو به شهر آسمانهاست

آنجا که عشق بوی خدایی دارد

و غـم عشق بـالاترین عبـادتهـاست




[ شنبه 92/12/3 ] [ 6:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

¸¸.•*´•. حس پاک ¸¸.•*´•.

لمس دستان تو
وسوسه شیطان نبود
به قداست چادرت قسم
حس قنوت نمـــاز هایم بود



[ شنبه 92/12/3 ] [ 6:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

¸¸.•*´•. یک جرعه نفس ملکوتی ¸¸.•*´•.

 

خدایا

پنجرهای احساسم را باز گذاشته ام

تا نسیم ملکوتیت را بر مشامم استشمام کنم

کاش لایق مهمانیت در زیر بارش رحمت آسمانت باشم



[ پنج شنبه 92/12/1 ] [ 9:46 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

یار

 

باز از دست تو امشب دلم تک می زند

به شماره ی دلت ای یار پیامک می زند

هی تو میسکال بینداز و دلم را مشغول کن

همراه اول هم به ما هی پیامک می زند



[ پنج شنبه 92/12/1 ] [ 9:41 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

من همان قاصدک سر گردانم


من همان قاصدک سر گردانم

 


در خواب ناز بودم که

 


بادی سهمگین مرا بیدار کرد

 


و با خود به نا کجا آباد می برد

 


نمی دانم بازی سرنوشت برایم چه تقدیر کرده است

 


شاید در بوستانی خوش آب و هوا

 


شاید در کوهی بلند

 


  شاید در کویری بی آب و علف

 


شاید در گوری سرد ، تنگ و تاریک

 


شاید در لانه مورچه ای

 


شاید در دریایی بی کران فرود آیم

 


شـــــاید ...

 


نمی دانـــم

 


  ولی می دانم من از آن قاصدک سرگردان پریشان ترم

 


مرا باد سرنوشت به اینجا آورده است

 


 تا خود را شناختم

 


اسیر گردباد تقدیر شدم

 

 

اما یادت باشد حرکت را به سکون ترجیح میدهم

 

 

پس ای باد آرام نگیر ...

 

 



[ سه شنبه 92/11/29 ] [ 6:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه