تربیت از زبان حیوانات
تهرانیان قدیم برای تربیت فرزندان شان، شیوه های خاصی را به کار می بردند؛ یکی از روش ها آن بود که از زبان حیوانات سخنانی پندآموز را به فرزندان شان یادآوری می کردند تا آنها در ابتدای زندگی نیکی و ایمان به خدا را پیشه خود کنند که اشاره به آنها خالی از لطف نیست.
به نقل از خروس؛ کسی که خدا را شناخت، خدا از او غافل نمی شود.
مرغ؛ روزی افراد به زیرکی و تلاش نیست بلکه با توکل به خداست،
جغد؛ راحتی در دوری از مردم است.
کلاغ؛ لذت در روزی حلال است. قمری؛ خوشا به حال کسی که زبانش خوش باشد،
گنجشک؛ خدایا مرا حفظ کن از عملی که تو را به خشم می آورد.
شیر؛ هیبت و بزرگی به زور نیست به کارهای شایسته و بلندی همت است.
گاو؛ کمترین زیانی که گناه دارد، آن است که آبرو و قوای بدن را به نقص درمی آورد.
گرگ؛ چیزی را که خدا حفظ کند، کسی نمی تواند آن را بگیرد. شغال؛ عذاب دردناک بر کسانی وارد می شود که بر گناه اصرار داشته باشند.
سگ؛ بیچاره آن کسی است که خوب را از بد تشخیص ندهد.
خرگوش؛ اگر حرص نورزید، صید نمی شوید.
روباه؛ دنیا خانه فریب است و کسی که علاقه مند به اقامت در این دنیا باشد، بیشتر فریب می خورد.
آهو؛ نجات و سلامت در فرار از اهل ظلم و فساد است.
کرگدن؛ خداوند ما را از هلاکت نگه می دارد چرا که خود قادر به حفظ لحظه ای بر خویشتن نیستیم.
پلنگ؛ خدا کسی را که عزیز کند، دیگر ذلیل نمی کند و هر کسی را ذلیل کند، کسی نمی تواند وی را به عزت برساند.
مار؛ بدبخت آن کسی که توقع نیکی از کارهای بد داشته باشد.
عقرب؛ چه وحشتناک است مردن در حسرت. اسب؛ بی نیاز است آنکه مزد خود را در مقابل کار خیری قرار دهد.
کبک؛ چه سعادتمند کسی که مردم به او محبت داشته باشند؛ با این زبان ها بود که به تعلیم فرزندان در آن ایام می پرداختند.
منبع: روزنامه ی شرق
[ چهارشنبه 92/4/26 ] [ 8:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]