عشق من عاشقم باش!!!
خداوند عشق را برای ستودن چشمان زیبایت آفرید
و گل سرخ را برای نمایش سرخی لبانت و تاریکی شب را نشانی از سیاهی چشمانت و زلالی دریا را به زلالی دل تو و مرا آفرید برای شناساندن عشق به من و سکوت را آفرید برای آرامی دل عاشق من و اینک تورا مانند پروردگار می ستایم عشق من عاشقم باش!!!
[ پنج شنبه 94/5/29 ] [ 6:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]
خیلی سخته نگه داشتن بغض
مخصوصا وقتی که میخوای نفهمه….
هی قورتش میدی …. هی …..
اما آخرم چیکه چیکه اشکات گونه هاتو خیس میکنه
اون موقع ست که یهو تلفنو قطع میکنی …..
بعدش میگی خودش قطع شد …..
[ دوشنبه 94/5/26 ] [ 6:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]
بی خیال تمام هیاهوی اطرافت باش
بی خیال فکر تو
دنیای خود را نقاشی می کنم
بی خیال تمام آنچه باید باشد
نگین عشق را بر انگشت خود می آویزم
بی خیال همه رفت ها
به داشته های خود دل می بندم
اما
بگذار قدم بزنم…
قدم هایی سرشار از احساس بر ساحل زندگی
این روزها…
غروب عشق برای من
حیات دوباره خورشید
در آنسوی آسمان بودن ها؛ بر ساحل زندگیست!
نسیم دریا بر لبانم می نشیند
با خود می اندیشم
گویا
عشق در همین حوالی ست…
و باز می گویم
شاید
تا غروب عشق
نیمروزی باقی ست…
[ دوشنبه 94/5/26 ] [ 6:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]
برایت رنج می کشم تا دوستم بداری
بسیاری از ما زن ها درگیر محبت بی تناسب نسبت به مردی که دوستش داریم یا عاشقش هستیم می شویم .بیش از اندازه عشق ورزیدن و نه تنها پاسخی به همان اندازه دریافت نکردن بلکه گاهی دچاری بی محبتی و بی توجهی نیز شدن ! به نظر شما بهتر نیست این مساله را ریشه یابی کنیم ؟ ما زن ها چرا گاهی در عشق دچار اعتیاد می شویم و همواره مردهای مقابلمان دقیقا در شرایطی یکسان حتی در عشق ورزی شان منطقی و با حساب و کتاب پیش می روند ؟
کتاب " زنان شیفته "که به بحث روانشناسی محبت بی تناسب پرداخته است به طور کامل این مساله را ریشه یابی می کند نشانه های محبت بی تناسب را بیان می کند و دلایل گرفتار شدن به شیفتگی معتادگونه و راه حل مقابله با آن را بررسی می کند .در این کتاب مثال های گوناگونی از زندگی زنانی که هر یک به نوعی دچار عشق افراطی می شوند و نه تنها پاسخی دریافت نمی کنند بلکه پس زده نیز می شوند آورده شده است .
« اگر شما درگیر مردی هستید که فکر و ذکرتان را مشغول کرده بدانید... ادامه مطلب و از دست نده...
[ یکشنبه 94/5/25 ] [ 7:0 عصر ] [ معصومه توانگر روستا ]
آدمهای امروز
زیبایی هایش را بیرون بکشد ،
تلخی هایش را صبر کند …
آدمهای امروز،
دوستی های کنسروی می خواهند
یک کنسرو که درش را بـاز کنند ؛
بعد …یک نفر،
شیرین و مهربان،
از تویش بپرد بیرون !
و هی لبخند بزند
و بگوید :" حق بـا توست " …
[ سه شنبه 94/5/20 ] [ 6:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]
کلید قلب
مادربزرگم می گفت:
دل هر آدمی دری دارد…
باید باز کنی درِ دلت را رویِ لبخندها…
می گفت:
هر کدام از این درها یک کلید بیشتر ندارند
کلیدِ دل آدم دست خودش نیست
می گفت: کلیدها را پخش کرده اند بین آدمها
و هر کس یکی برای خودش برداشته
می گفت :
بلند شو و بگرد
بگرد ببین کلید قلبِ چه کسی در دستِ توست
و ببین کلید قلبت کجاست ؟
[ یکشنبه 94/5/18 ] [ 6:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]
رفت
آنچه که گفتم نپذیرفت ، رفت
خاطره هایم همگی رُفت ، رفت
گفت : “ندارم به تو حسی ، برو
گفت : برو !
……….گفت : برو !
…………….گفت ! …..رفت !
[ جمعه 94/5/16 ] [ 6:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]
از خوبی تو بود که من بد شدم!
اما
با این همه
تقصیر من نبود
که با این همه…
با این همه امید قبولی
در امتحان سادهْ تو رد شدم
اصلاً نه تو ، نه من!
تقصیر هیچ کس نیست
از خوبی تو بود
که من
بد شدم!
قیصر امین پور?
[ چهارشنبه 94/5/14 ] [ 6:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]
نا نوشته ی نوشته
همه ی من !
دلم برای زمستان نمی سوزد !
دلم برای بهار تنگ نیست !
دلم می خواهد فقط برای تو تنگ شود !
برای تو که هنوز هم نمی دانی
چقدر عاشقانه های نا نوشته برایت نوشته ام!
[ سه شنبه 94/5/13 ] [ 6:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]
دست بی رحمی نزدیک امد...
خار خندید و به گل گفت سلام
و جوابی نشنید
خار رنجید ولی هیچ نگفت
ساعتی چند گذشت
گل چه زیبا شده بود
دست بی رحمی نزدیک امد
گل سراسیمه ز وحشت
افسرد
لیک ان خار در ان دست خزید
و گل از مرگ رهید
صبح فردا که رسید
خار با شبنمی از خواب پرید
گل صمیمانه به او گفت سلام
گل اگر خار نداشت
دل اگر بی غم بود
اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود
زندگی عشق اسارت قهر و اشتی
همه بی معنا بود
[ دوشنبه 94/5/12 ] [ 6:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]