عاشقانه ها

چهــ زخمـ هایـى بر دلمـــ خورد تا یاد گرفتمــــ … هیچـــ نوازشـى بى درد نیستـــــ …

اووووووووووووف

5 روز پیش
بـہ بـعـضـیـا? بـاس گفت:


عـزیـز? اگـہ بـخـوا? زنـ?گـیـمـو از اول بـنـویسـم

شـومـا پـیـا? بـازرگـانے وسـطـش هـم نـیـسـتـے :)))



[ جمعه 93/2/26 ] [ 11:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

...

از 3 نفر هرگز متنفر نباش :

فروردینی ها، مهری*ها، اسفندی ها

چـون بهتـرین هستند

سه نفر را هرگز نرنجون :

اردیبهشتی ها، تیری ها، دی ـی ها

چـون صادق هستند

سه نفر رو هیچوقت نذار از زندگیت بیرون برن :

شهریوری* ها، آذری* ها، آبانی ها

چـون به درد دلت گوش میدهند

سه نفر رو هرگز از دست نده :

مرداد ـی ها، خرداد ـی ها، بهمن ـی ها

چـون دوست ِ واقعی هستند

 

من خودم پسری از دیار مهرم و با احترامه فراووووون متنفر از دخترای اردیبهشت!!!



[ سه شنبه 93/2/23 ] [ 11:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

اعتمادهای شکسته

هیچ انتظاری از کسی ندارم!

و این نشان دهنده ی قدرت من نیست !

مسئله، خستگی از اعتمادهای شکسته است



[ یکشنبه 93/2/21 ] [ 11:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

زندگی

درصد کمی از انسانها نود سال زندگی می کنند

مابقی یک سال را نود بار تکرار می کنند



[ یکشنبه 93/2/21 ] [ 11:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

دلـم گرفتــه اسـت

دلـم گرفتــه اسـت یــا دلـگیــرم یـا شایـد هـم دلـم گیـر اسـت
نمــی دانــم …


اصـلاً هیــچ وقـت فــرق بیــن اینــها را نفهـمیــدم

فقـط مـی دانـم دلـم یـک جـوری مـی شـود

جــوری کـه مثــل همیــشـه نیــسـت

دلـم کـه اینـطــور مـی شـود ، غصـه هـای خــودم کـه هـیچ ،

غصـه ی همــه ی دنیــا مـی شـود غصـه ی مـن

بعــد دلــم بـدجــور غروب زده میشود



[ پنج شنبه 93/2/18 ] [ 11:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

عشقم!!!

وای کهــــ چـــهــــ لـــذتی دارهـــــ

اونــــی کهـــ باهمـــه وجـــودت دوستــــش داری

یهــــویی صـــدات کنهـــ

"عـــــــشقـــــم



[ دوشنبه 93/2/15 ] [ 11:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

یک روز می رسد...

یک روز می رسد...
یک ملافه ی سفید پایان می دهد...
به من...
به شیطنت هایم...
به بازیگوشی هایم...
به خنده های بلندم...
روزی که همه با دیدن عکسم...
بغض میکنند و میگویند:
دیوانه دلمان برای مسخره بازی هایت تنگ شده ..



[ دوشنبه 93/2/15 ] [ 11:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

طفاوط صته!!!!!!!!!!!

ژاپنی ها همان کلاس اول دبستان، اتمام حجت می کنند با بچه هایشان، می ترسانند، درس اول هم جغرافیا است؛ نقشه ژاپن را میگذارند جلوی بچه ها و می گویند: ببینید این ژاپن کوچولوی ماست، ببینید! ژاپن ما نفت ندارد، گاز ندارد، معدن ندارد، زمینش محدود است و جمعیتش زیاد و... لیست «نداشته ها» را به بچه ها گوشزد میکنند، خیلی خودمانی بچه هایشان را می ترسانند...
 
در ژاپن نظام آموزشی فهرست مشاغل مورد نیاز جامعه را از همان اول کار، به «بچه ها»گوشزد میکند، حتی حجم موضوعات درسی کتابهای درسی در ژاپن، یک سوم اروپا است، چون ژاپنیها معتقدند «عمق» بهتر از «وسعت» است!
حالا این را مقایسه کنید با کتابهای درسی و حتی رسانه های ما-از هر جناح و طیف، مخالف وموافق- که از همان اول مدام در گوش بچه ها می خوانند: «ای ایران،ای مرز پرگهر،سنگ کوهت در و گوهر است» و...

 در دبستان هم، اولین درس ما تاریخ است، نه برای عبرت، بلکه شرح «افتخارات گذشته»، اگر گربه جغرافیایی را هم بگذارند جلوی بچهها، باغرور میگویند:« بچه ها ببینید! ایران همه چیز دارد! ایران نفت دارد، گاز دارد، جنگل دارد، دریا دارد و...» نتیجه اش میشود احساس «داشتن» و «غنای کامل» وایجاد تلفیقی از تنبلی اجتماعی و حتی طلبکاری که به اشتباه به آن میگوییم غرور ملی. با این وصف، کودکان و جوانان و مدیران و نسل جدید ما باید برای چه «چیزی» تلاش کنند؟ این میشود که بچه های ما فکر و ذکرشان، میشود دکترشدن، مهندس شدن و خلبان شدن، یعنی شغلهای رویایی و به شدت مادی – که نفع و رفاه «شخص» در آن حرف اول و آخر را میزند نه نیاز کشور ...

 

 

منبع : وبلاگ سلام بر سپیده دم



[ دوشنبه 93/2/15 ] [ 11:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

...

خانم ! شماره بدم؟؟

خانم خوشگله ! برسونمت؟؟

خوشگله ! چن لحظه از وقتتو به ما میدی ؟؟

اینها جملاتی بود که دخترک در طول مسیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!

"بیچاره اصلا اهل این حرفا نبود "...

این قضیه به شدت آزارش می داد تا جایی که چندبار تصمیم گرفت

بی خیال درس و مدرک شود و به محل زندگیش بازگردد.

به امامزاده نزدیک دانشگاه رفت شاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهرلعنتی ،

دخترک وارد حیاط امامزاده شد

...خسته...انگار فقط آمده بود گریه کند...دردش گفتنی نبود...!!

رفت و از روی آویز چادری برداشت و سرکرد...وارد حرم شد وکنار ضریح نشست،

زیرلب چیزی میگفت انگار

خدایا ! کمکم کن...

چندساعت بعد ، دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد...

خانوم!خانوم!پاشو سر راه نشستی!!

دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت 8خود

را به خوابگاه برساند ، به سرعت از آنجا خارج شد ...وارد شهر شد

اما ...اما انگار چیزی شده بود

دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد،انگار نگاه هوس آلودی تعقیبش نمی کرد

با خودش گفت :

مگه میشه انقد زود دعام مستجاب شده باشه اما اینطور نبود یه لحظه به خود آمد ...

" دید چادر امامزاده راسرجایش نگذاشته "!!



[ جمعه 93/2/12 ] [ 11:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

آدمهایی هستند..

آدمهایی هستند

که شاید کم بگویند “دوستت دارم”

یا شاید اصلا به زبان نیاورند دوست داشتنشان را . . .

بهشان خرده نگیرید !

این آدمها فهمیده اند “دوستت دارم” حرمت دارد ،

مسئولیت دارد

ولی

وقتی به کارهایشان نگاه کنی

دوست داشتن واقعی را میفهمی ،

میفهمی که همه کار میکند

تا

تو

بخندی ،

تا

تو

شاد باشی . . .

آزارت نمیدهد ،

دلت را نمی شکند ،

من این دوست داشتن را می ستایم . . .!



[ جمعه 93/2/12 ] [ 11:0 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه