سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقانه ها

چهــ زخمـ هایـى بر دلمـــ خورد تا یاد گرفتمــــ … هیچـــ نوازشـى بى درد نیستـــــ …

داستان عخش واقعی!

 

 

 

داستان,داستانک,داستان کوتاه

 

خانواده بسیار فقیری بودند که در یک مزرعه و یک کلبه کوچک کنار مزرعه کار و زندگی می‌کردند، کلبه آنها نه اتاقی داشت و نه اسباب و اثاثیه ای. اعضای خانواده از برداشت محصولات...

خانواده بسیار فقیری بودند که در یک مزرعه و یک کلبه کوچک کنار مزرعه کار و زندگی می‌کردند، کلبه آنها نه اتاقی داشت و نه اسباب و اثاثیه ای. اعضای خانواده از برداشت محصولات مزرعه آنقدری گیرشان می‌آمد که فقط شکمشان را به سختی سیر کنند. اما یک سال بدون هیچ علتی، محصول کمی بیشتر از حد معمول بدست آمد، در نتیجه کمی بیش از نیازشان پول بدست آوردند…


زن کاتالوگ کهنه و خاک گرفته ای را بیرون کشید و ورق زد، همچنان که صفحات آنرا یکی یکی ورق می‌زد افراد خانواده هم دورش جمع می‌شدند، بالاخره زن آینه‌ی بسیار زیبایی دید و به نظرش رسید که از همه چیز بهتر است. پیش از آن در خانه هرگز آینه ای نداشتند. از آنجایی‌که پول کافی برای خریدنش داشتند، زن آن را سفارش داد. یک هفته بعد وقتی در مزرعه سرگرم کار بودند مردی سوار بر اسب از راه رسید او بسته ای در دست داشت، و خانواده به استقبالش رفتند .


زن اولین کسی بود که بسته راباز کرد و خود را در آینه دید و جیغ زد: جک، تو همیشه می‌گفتی من زیبا هستم، من واقعآ زیبا هستم! مرد آینه را بدست گرفت و در آن نگاه کرد لبخندی زد و گفت: تو همیشه می‌گفتی که من خشن هستم ولی من جذاب هستم. نفر بعدی دختر کوچکشان بود که گفت: مامان، مامان، چشمهای من شبیه توست . در این اثنا پسر کوچکشان که بسیار پر انرژی بود از راه رسید و آینه را قاپید او در چهار سالگی از قاطر لگد خورده بود و صورتش از ریخت افتاده بود، او فریاد زد: من زشتم ! من زشتم!


و در حالی که بشدت گریه می‌کرد به پدرش گفت : پدر، آیا من همیشه همین شکل بودم ؟
بله پسرم ، همیشه .
با این حال تو مرا دوست داری ؟
بله پسرم، دوستت دارم !
چرا؟ برای چه من را دوست داری ؟
چون مال من هستی!!!

 ….و من هر روز صبح وقتی صادقانه به درونم نگاه می‌کنم و می بینم که زشت است ، از خدا می‌رسم آیا دوستم داری ؟ و او همیشه مهربانانه جواب می دهد: بله !و وقتی از او می پرسم چرا دوستم داری ؟
او می‌گوید : چون مال من هستی.

 



[ یکشنبه 92/5/13 ] [ 6:10 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

این گل صاحب دارد

گل رز قرمز, مطالب خواندنی کوتاه

    یکـــــــ گُل را تصـــــور کن !

گل رز قرمز, مطالب خواندنی کوتاه

    گُلــی کـه با تمـــام ِ وجــــود می خواهــی اش ... 

گل رز قرمز, مطالب خواندنی کوتاه

    دلت ضـعـف می رود بـرای شَهـدَش کـه کـامَت را شیـریـن کنـد ...
    عطـــرش کـه مستـت کنـد...

گل رز قرمز, مطالب خواندنی کوتاه

    و زیبــــایی اش که صفــابخـش حیـــاتـت باشـد ...
    بنـد بنـدِ وجـــــودت می خـواهـد بچینـی اش ...

گل رز قرمز, مطالب خواندنی کوتاه

    ولـی ...
    از تـرس اینـکه مبــادا پـژمـرده اش کنی !
    با حســـــرت از دور فـقـط تمــــاشـــایش می کنی ...

گل رز قرمز, مطالب خواندنی کوتاه

    چـون اگـر حتـی یکــــــ گلبــــرگ از گلبــــرگهایش کـــم شود !
    هـرگـز خــودت را نخـواهـی بخشـیـد .... !

گل رز قرمز, مطالب خواندنی کوتاه

    از ســـوی ِ دیگــــر ...
 فکـر دست های غـریبـــــه کـه هـر آن ممکن است گلترا بچینند دیـوانـه ات می کند !!

گل رز قرمز, مطالب خواندنی کوتاه

    جـز خـودت و خُـــدا کسـی نمی داند که جـــانت به جـــان ِ آن گُلبستــه است ...
    و تـو داری با ایـن تــرس روزهـا را به سختـی شَب می کنی ...

گل رز قرمز, مطالب خواندنی کوتاه

    و آرزو داری ای کـــاش می شد تابلـــویی بود کنـار گُلت که رویش نوشتـه بود :

    این گُل صــآحب دارد . . . !

گل رز قرمز, مطالب خواندنی کوتاه



[ یکشنبه 92/5/13 ] [ 6:7 عصر ] [ حمیدرضا حق رنجبر ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه